این روزها از خودم می پرسم که چه چیزی حقوق و مسایل زنان را "غربی تر" از همه پدیده های غربی دیگر می کند؟ آنانیکه با "حقوق زنان" به عنوان یک پدیده "غربی" مشکل دارند، چگونه دفاع خود را از پدیده های "غربی" دیگر چون"بازار آزاد"، "دموکراسی" و "آزادی بیان" توجیه می کنند؟ و چرا "غربی" لزوما بد است؟ یعنی آیا ما مجبوریم برای ثبوت هویت "شرقی" خود همواره با "غربی" ها مخالفت کنیم؟ چرا به خصوص در مورد مسایل زنان، ما هر چیزی هستیم که غربی ها نیستند؟ اگر غربی ها نمیبودند، چگونه خود را تعریف می کردیم؟ دشمن تازه ای می یافتیم؟...
قبول دارم که تاریخ استعمار و استثمار غربی ها، خاطرات تلخ بسیاری به جا گذاشته و سرنوشت خیلی از ملت ها را به شکل غم انگیزی تغییر داده است. میراث استعمار مشکل ساز و در اکثر موارد ننگین است و به ایجاد شکاکیت و بدبینی عمیق در میان ساکنان اکثر کشورهای استعمار شده انجامیده است. این بدبینی عمیق، هر اقدام غربی ها را حساسیت بر انگیز می کند. اما چرا به خصوص در کشورهای اسلامی، این بدن زن است که میدان نبرد با غرب می شود؟ در این جنگ "مردانه" میان مرد غربی و مرد شرقی، مرد شرقی بارها عقده تحقیر و ناکامی خود را بر بدن زن خالی کرده است. نظام های مردانه در شرق، انتقام "تجاوز" غربی ها بر "مادر وطن" را با محدود کردن فعالیت های زنان گرفته است و با اعمال ضوابط بیشتر بر رفتار زنان در ساحه عمومی، تلاش کرده است حضور "مردانگی" حتی بعد از تجاوز بیگانگان را، ثابت کند.
چنین به نظر می رسد که مداخله خارجی ها، غربی ها، در هر مورد دیگر ممکن است قابل تحمل و حتی پذیرفتنی باشد، اما آنها نباید جرئت کنند که در مورد "زنان" شرقی و مسلمان حرف بزنند.. مگر از خود "ننگ" و "ناموس" ندارند؟..
قبول دارم که تاریخ استعمار و استثمار غربی ها، خاطرات تلخ بسیاری به جا گذاشته و سرنوشت خیلی از ملت ها را به شکل غم انگیزی تغییر داده است. میراث استعمار مشکل ساز و در اکثر موارد ننگین است و به ایجاد شکاکیت و بدبینی عمیق در میان ساکنان اکثر کشورهای استعمار شده انجامیده است. این بدبینی عمیق، هر اقدام غربی ها را حساسیت بر انگیز می کند. اما چرا به خصوص در کشورهای اسلامی، این بدن زن است که میدان نبرد با غرب می شود؟ در این جنگ "مردانه" میان مرد غربی و مرد شرقی، مرد شرقی بارها عقده تحقیر و ناکامی خود را بر بدن زن خالی کرده است. نظام های مردانه در شرق، انتقام "تجاوز" غربی ها بر "مادر وطن" را با محدود کردن فعالیت های زنان گرفته است و با اعمال ضوابط بیشتر بر رفتار زنان در ساحه عمومی، تلاش کرده است حضور "مردانگی" حتی بعد از تجاوز بیگانگان را، ثابت کند.
چنین به نظر می رسد که مداخله خارجی ها، غربی ها، در هر مورد دیگر ممکن است قابل تحمل و حتی پذیرفتنی باشد، اما آنها نباید جرئت کنند که در مورد "زنان" شرقی و مسلمان حرف بزنند.. مگر از خود "ننگ" و "ناموس" ندارند؟..
...
پ.ن: آیا گاهی به این فکر کرده اید که در افغانستان کلمه تجاوز، به هر دو معنای جنسی و نظامی آن به کار می رود. (مثلا: تجاوز (جنسی) دو مرد به یک دختر نوجوان. تجاوز (نظامی) شوروی سابق به افغانستان) یعنی در ذهن و زبان ما، حمله نظامی به یک کشورمترادف تجاوز جنسی است.. یعنی حمله نظامی به کشور، همراه با "بدنامی" و "بی عزتی" مورد تجاوز (جنسی) قرار گرفتن است. پرسش اینجاست که آیا مورد تجاوز قرار گرفتن افغانستان، اشاره به "مادر/زن" بودن سرزمین ما دارد و یا به مفهوم مورد تجاوز قرار گرفتن همه ساکنان (یا مردان ساکن) این سرزمین است؟
من این مسئله را در مقایسه به زبان انگلیسی مطرح می کنم که دو کلمه جداگانه برای این دو نوع "تجاوز" وجود دارد. ریپ به مفهوم تجاوز جنسی و انوید به مفهوم حمله نظامی به یک کشور به کار می رود...
۶ نظر:
سلام باهمه ي حرفهاي شما موافقم و واكنش امروزي زنان در كابل را حركتي هر چند ممكن است در نگاه اول مخط وضعيت شكننده كنوني بدانند اما به نظر من از خانه نشستن و غر زدن خيلي مهم تر و موثرتر بود. در آينده اميدوار اين طور فكر نكنم.ما مردها هميشه از اين روز در كشورمان ترسيديم و مي ترسيم.لراي يك لحظه خودم را جاي ان زني قرار دادم كه واقعيت جامعه و موقعيت خودش را درك كرده اما با چه وضعيت دشواري همراه است. نمي دانم و نم يتوانم مثل خيلي دوستان خوشبين اين نوع حركات باشم چون فكر مي كنم. شرايط آماده نيست. اما باز مي گم بهانه خوبي نيست كه با حق ديگرا ن چه فرقي مي كند كه از لحاظ جنسيتي تفاوتي وجود دارد يا ندارد نبايد خودخمواهانه مثل مردهاي بي شرم امروز در كابل برخورد كرد. چيزي كه مرا خيلي منزجر مي كند اين است كه باز فكر كنم اين جريان سياسي است و قرار است آب به آسياب ديگران باشه و يا دعئا سر جوال خر مولا باشه. بگذريم واقعا جاي شرم بود وقتي ديدم مردها اينطور بر حق ديگران و ندادن آن پافشاري مي كردند. نمي توانم براي يك لحظه خودم را جاي آنها قرار بدهم. اما شايد آنها هم حق داشتند حق طبيعي شان بوده و يا اينطور فكر مي كردند اما با اين تفاوت كه اين قانون زنان مشكلاتي داشته نه براي مردان.خيلي خودخواهي بزرگي است.
شهر زاد عزیز سلام
امیدوارم هر جای دنیا که هستی سالم وتندرست باشی ،آنچه که درمورد زن وحقوق زن نوشتی معقول وبجاست .
زن این موجود زیبای هستی نه تنها درافغانستان که درتمام دنیا همواره موردسوءاستفاده قرار گرفته است چی در حباوقبای ژنده پوشان درون وچی درزیر چتر شعار های دهن پرکن آزادی ،دموکراسی و ....
به باور من تبعیض تبعیض است چی در حرم خانه ی ملا عمر صورت پذیرد ،که نماد جهل است ؛ وچی در خیابانهای شلوغ منهاتن وشانزه لیزه.
بهر صورت خوشحالم ازینکه باشما ونوشته هایتان آشنا شدم ،فرصت کردید به وبلاگم سری بزنید .اینم آدرسش :
http://www.khakestarin.persianblog.ir/.
ایام بکام
خانم اكبرگرامي درود برشما
اشاره خوبي كرده بوديد. مردانه انديشدن ومردانه گفتن ومردانه عمل نمودن دربسا نقاط جهان وبه ويژه درافغانستان به معناي ارج نه نهادن به انسانيت است. متأسفم ازاينكه مردان درمجموع درافغانستان به زن مثل املاك مي بينند وهمن كلمه تجاوزنيزبر همين مبنا استوارشده است. تجاوزبرخاك،تجاوزبروسايل شخصي وتجاوزبرزن.كه اين خود تحقيروتوهين است به جاي ارج گزاري به زن. خوب شدكه به اين موضوع اشاره فرموديد.
شهرزاد عزیز
حرفهای درستی نگاشته ای.
مردم ما با یک سلسله پیش داوری ها در گیر اند. همین پیش داوری ها باعث می شود حرفهای درست غرب را غلط حساب کنند.
فقط یک نکته کوچک: در زبان دری/فارسی کلمه تجاوز به هر دو معنای جنسی و نظامی آن به کار می رود.. نه فقط در افغانستان. می دانم که منظور شما به طور عموم باور/دید شرقی نسبت به زنان است.
رابطه بین زن و مرد چگونگی کانون خانواده را نشان می دهد و خانواده اساس جامعه را تشکیل. شاید "حقوق زنان" تنها موضوع مورد بحث نباشد، ولی باید اقرار کرد که این موضوع جایگاه ویژه خود را برای تعیین ارزشهای یک جامعه دارد.
سلام به هموطنان عزیز که از راه دور نظر های زدو نقیض خود را مینوسند ای کاش در کشور عزیز میبودید و میدانستید که حقوق یعنی چه وقتی که توسط امریکایی به صد جوان و نوجوان افغان به شهادت میرسند اونوقت هیچکس حقوق بشر را نمیشناسد باز هم به صفت برادر کوچک شما عرض میدارم که بدون آگاهی نظر ندهید.
ارسال یک نظر