۱۳۹۰ اسفند ۲۱, یکشنبه

زنان زنده گی من 8. فوزیه کوفی


شاید هشت سال قبل بود که من برای نخستین بار نام فوزیه کوفی را شنیدم.  آن زمان او هنوز به پارلمان راه نیافته بود. در یکی از موسسات حمایت از کودکان کار می کرد و در سفری به سریلانکا، مادرم و خواهرم نورجهان با او هم سفر بودند. مادر وقتی برگشت برایم از مهربانی و صمیمیت خانم کوفی قصه میکرد و نورجهان، از نقشش در کنفرانس حرف می زد.  تابستان سال 2010، من برای کار تحقیقی به فیض آباد، بدخشان رفتم.  آن زمان، فوزیه کوفی در سراسر افغانستان نام شناخته شده ای بود، اما  در بدخشان بود که برای نخستین بار من از میزان محبوبیت او در میان مردم آشنا شدم. طبیعی است که به عنوان یک انسان شناخته شده، فوزیه کوفی بدخواهانی نیز داشت. اما چنین به نظر می رسید که در میان زنان و مردان بسیاری، فوزیه به عنوان نماینده ای قابل اعتماد و شخصیتی ستودنی، جای خود را احراز کرده است.  از پوسترهای خوب طراحی شده و زیبا و شعارهای پر مفهوم و الهام بخشش گرفته، تا سخنرانی های تاثیر گذارش در مکاتب دخترانه و یا در مرکز شهر فیض آباد، کمپین فوزیه کوفی در میان رقبایش متمایز بود و فوزیه کوفی موفقانه به پارلمان راه یافت.
داستان زنده گی خانم کوفی  (که میتوانید از زبان خودش بخوانید) برای من الهام بخش بوده است. فوزیه کوفی، با پشت سر گذاشتن تمام موانعی که میتوان برای یک زن افغان تصور کرد، خودش را به موفقیت رساند.  مداوم کوشید از سختی ها بیاموزد و رشد کند. از هر فرصتی هوشمندانه، برای پیشرفت خود و جلب توجه به مسایل افغانستان و زنان افغانستان، استفاده کرد.  او  با وجود شایعات غرض آلود، سنگ اندازی ها و تهدیدات، مقاوم ایستاده، و برای آینده ای بهتر برای افغانستان و دخترانش، مبارزه می کند.  آنچه به نظر من فوزیه کوفی را از بسیار مبارزان، سیاستمداران و همردیفان خودش متمایز می کند، هوش سیاسی و فصاحتش، و تمرکزش بر رشد خودش است.  فوزیه کوفی، پویا، تپنده و تعالی جو بوده است و این را میتوان به روشنی در کارنامه اش دید: او از آموزگاری زبان انگلیسی خود را به نماینده پر طرفدار مردم بدخشان بودن رساند و حالا به عنوان یکی از با اعتبارترین  و شناخته شده ترین چهره های افغانستان جدید  تبارز کرده است. آن هم در سرزمینی که اکثریت ساکنانش، سیاست ورزی را خاصه برای زن، گناهی نابخشودنی میدانند.
--
پ.ن 1- سیمین دانشور در گذشت. بهت زده و اندوهگینم. یادش گرامی باد. شکوهمند بانویی بود در ادبیات ما.  جایش را هیچ کسی نخواهد توانست پر کند.
پ.ن 2-   اگر از همه زنان تاثیر گذار زنده گی ام بنویسم، شاید به هشتاد نوشته بکشد. اگر از همه زنان موفق و توانایی که می شناسم بنویسم، باید بسیار بیشتر بنویسم. فهرستی که در اینجا ارائه شد، به هیچ صورت کامل نیست. انتخاب ها، از روی ذوق و سلیقه و تا حدی یاری حافظه بوده و نه بر اساس اولویت بندی های دیگر.
پ.ن 3- در تقریبا دو هفته گذشته، در خانه برق نداشتیم و در دفتر وقت. بنا بر این سلسله، نا منظم شد. پوزشم را بپذیرید.

۳ نظر:

مریم گفت...

شهرزاد عزیز،

سپاس از پیامت و از مهربانی هایت. نوشته های پارسال و امسال خودت بودند که مرا به نوشتن آخرین بلاگ وا داشتند.

و سپاس از این که از نخستین روزهایم در وبلاگ نویسی تا کنون همراهی ام کردی. خودت الگویی استی برای همه. :)

نویسا بمانی.

Roya گفت...

یک دنیا سلام به شهرزاد گرامی:

دیشب از لابلای وبلاگ های که می خواندم نوشته های زیبای شما را یافتم. خواندم و تحسین ات کردم. موفق باشی زیبا می نویسی و از دل می نویسی. منتظر نوشته های بیشتر و موفقیت های بیشتر تان هستم.

Shaharzad گفت...

رویای گرامی
تشکر فراوان. نظرتان دلگرم کننده است. سبز بمانید.