"دل از من برد و رو از من نهان كرد"
اين را ميگويم و ميدانم كه دروغ مي گويم. ميدانم كه با اين همه دربدري، دل نميتواند هيچ جا بند باشد. ميدانم كه اعتقادم را به دل بند كردن و دلبند بودن در اين شرايط، مدتيست از دست داده ام.
با وجود اين، وقتي يكي مي رود، چرا دلم، جامه اي از اندوه مي پوشد؟ چرا هنوز، جزئيات شيرين رفتار بعضي ها برايم مهم است؟ چرا، گاهي ديدن يا نديدن يكي ميتواند رنگ و بي رنگي روزهايم را رقم بزند؟
چرا هنوز هم تك شعرهايي هستند كه مرا به شور مي آورند و دلم را از حسرتي بي پايان سرشار مي كنند؟
اگر با خود صادقم چرا در ميانه يك روز كاري پر جنجال، به اينجا پناه آورده ام كه با دغدغه ي بودن و نبودن او تنها باشم؟
شايد اين آخرين ته مانده همان احساساتي گري دوره نوجواني است كه بزودي، بسيار زود كمرنگ و محو خواهد شد.
بهر حال، جدي نيست.. بهر حال، گذشتني است و دو ماه بعد، با ياد آوردن اين روز و اين لحظه، نيش كوچكي در دلم خواهد خليد، براي يك لحظه. تمام.
....
بهر حال، در اين موارد هميشه براي من خواب ها زنده تر، پر رنگ تر و واقعي تر از بيداري بوده اند و خواب ها، معمولا بعد از مدتي غايب ميشوند، راحتت مي گذارند.
....
در اين روزها، بايد بسيار كرد و دوباره آماده رفتن شد و دل كندن... اين روزهاي آخر كابل بودن، برايم ارزشمندند. اين روزهاي پيش از عيد، عيد...
...
شهرزاد
اين را ميگويم و ميدانم كه دروغ مي گويم. ميدانم كه با اين همه دربدري، دل نميتواند هيچ جا بند باشد. ميدانم كه اعتقادم را به دل بند كردن و دلبند بودن در اين شرايط، مدتيست از دست داده ام.
با وجود اين، وقتي يكي مي رود، چرا دلم، جامه اي از اندوه مي پوشد؟ چرا هنوز، جزئيات شيرين رفتار بعضي ها برايم مهم است؟ چرا، گاهي ديدن يا نديدن يكي ميتواند رنگ و بي رنگي روزهايم را رقم بزند؟
چرا هنوز هم تك شعرهايي هستند كه مرا به شور مي آورند و دلم را از حسرتي بي پايان سرشار مي كنند؟
اگر با خود صادقم چرا در ميانه يك روز كاري پر جنجال، به اينجا پناه آورده ام كه با دغدغه ي بودن و نبودن او تنها باشم؟
شايد اين آخرين ته مانده همان احساساتي گري دوره نوجواني است كه بزودي، بسيار زود كمرنگ و محو خواهد شد.
بهر حال، جدي نيست.. بهر حال، گذشتني است و دو ماه بعد، با ياد آوردن اين روز و اين لحظه، نيش كوچكي در دلم خواهد خليد، براي يك لحظه. تمام.
....
بهر حال، در اين موارد هميشه براي من خواب ها زنده تر، پر رنگ تر و واقعي تر از بيداري بوده اند و خواب ها، معمولا بعد از مدتي غايب ميشوند، راحتت مي گذارند.
....
در اين روزها، بايد بسيار كرد و دوباره آماده رفتن شد و دل كندن... اين روزهاي آخر كابل بودن، برايم ارزشمندند. اين روزهاي پيش از عيد، عيد...
...
شهرزاد
۷ نظر:
به کجا چنین شتابان؟
سلام شهرزاد عزیز !
میروی بچیش؟ سفر خوب و خوش
جی شری کریشنا
هه هه كاش ميدانستم آننكه باعث بيرنگي روز تو شده است، كي است، شايد ميتوانستم كاري برايت انجام بدهم.
سلام شهرزاد بزرگوار؛
داستانها و خاطراتت را خواندم زیبا و شیوا نگاشته ای. از آشنایی با تو خوشحالم. من هم دوست دارم که داستان و خاطرات بنویسم. اما کاش استعداد ترا داشته بودم که می توانستم مثل تو زیبا بنویسم. من داستانهای زیادی از خاطراتم را به منظور روشنگری نوشته ام. اما متأسفانه که جذابیت خواندن ندارد که خواننده را به خود بکشاند. اگر کسی پیدا شود که در ویراستاری داستانها کمکم کند، من می خواهم که آنها را به شکل یک کتاب در بیآورم و به چاپ برسانم. اگر ترا فرستی باشد لطفاً نگاهی به وبلاگم بیانداز و ببین آیا ممکن است ممکن است که در ویراستاری آن کمکم کنی. امیدوار هستم که در این زمینه با من همکار شوی و این بنیاد دوستی پایدار من و تو برای همیشه پابرجا بماند. من در کشور کانادا زندگی می کنم هرگونه خدمتی اگر در کار باشد من صادقانه برایت انجام خواهم داد.
شاد و پیروز باشی!
اراتمندتم
هه هه عجب!!
من دو هفته ميشود تركيه آمده ام. در قونيه شهر مولانا اقامت گزيده ام. بيبينم روزگار ازم چه ميسازد و با من از روزگار چه ميسازم.
اگه كابل ميبودم ميتانستم ازت سر يزدم، اما اين عيد را اينجايم و تصميم دارم عيد را بروم مزار مولانا. براي شما هم از قبل عيد را تبريك ميگوم.
خوش باشي
سلام بر جنابعالی و بازدیدکنندگان؛
سایت قشنگی داری. از مدتی بدینسو به نوشته هایت گرویده شده ام و هر از گاهی به اینجا سر می زنم. دوست دارم از زیبایی کلامت بیآموزم. لطفاً مرا ساقی شو تا خمارم را در کیف اندیشه تو مستی باشد. من از درگاه عشق دوستی پایدار با ترا می خواهم.
اگرت فرصتی بود عشقاً نگاهی به وبلاگ من بیانداز و اگر خواستی که لینکم بیافزای ازت ممنون خواهم شد.
شاد و پیروز باشی! قلمت همیشه نویسا و دلت پرنور باد!
اراتمندتم
سلام شهرزاد مهربان
امید که سرحال باشید.
موبایل خاموش است مثل که از این جا رفته ای.
نوشته ات عالی است خواندم. قلم ات سبز باد.
سلام.پستی که نوشته بودی را خواندم و نیز قسمت نظرات.باید بگویم که شیفته ی ادبیات بی نظیرتان شدم.
به بهروزی
ارسال یک نظر