۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

سفر

مهمان دارم. دیبره دوست برازیلی نازنینم و گری خوب.  دورشان می گردم. سرم را روی شانه دیب می گذارم. گری را آزار میدهم. پیاله پیاله چای روبروی شان می گذارم. به گفتگو هایشان گوش میدهم. خنده های شان را تماشا می کنم- نفس می کشم.. خوشحالم.  مشغول مهمانداری هستم و ده ها نامه پاسخ نداده و ایمیل هایی که باید بنویسم. تاخیر را ببخشید.. 

فردا با هم به سفر می رویم.  نوبت گشت و گذار در این جزیره بارانی است.. هیجانزده ام. 

مدتی نخواهم نوشت.  فرصتش نیست. 
این روزها را دوست دارم. این روزها زنده گی زیباتر از رویاست. 

۶ نظر:

ارغند گفت...

نوروز مبارک...

نسیم گفت...

خوش بگذره شهرزاد جان...به جای نسیم هم در اون جزیره بارانی خوش بگذرون و زیبا زندگی کن :*

raha گفت...

Hi Dear Sharhzad
my name is Fatima just one time I sent a email to you last year , when I was in Iran at Mashhad I met your father Esmil Akbar that who was the only person that explained to me the power of love and so many other weird things , in fact last night I had a sweet dream about your father he encouraged me about my poem and I dont know why i write these things to you actuly I miss the wise and knoweledge that your father used to gave me with very great kind heart, and now I am in distance and hope to see your father and your family , you have very deep and beautiful feeling I enjoy to read them , wish you all the best and hope to see your father again.

زواری گفت...

سلام و سال نو تان مبارک! خیسی هوای جزیره بر اندامهای تان گوارا باد!

علی زضا رحما نی گفت...

سلام بر شهرزاد

امیدوارم حالتون خوب باشد من شما رو با عنوان شهرزاد وخاطرات امریکا لینک کردم
ممنون از مطالبتون
نوشته شده تو سط علی رضا رحمانی
این هم ادرس وبلا گم
http://bartaren.mihanblog.com

Shaharzad گفت...

سلام دوستان
سال نو همه تان مبارک و تشکر که احوال می گیرید.

فاطمه عزیز.. خیلی خوشحالم ازت شنیدم. به پدر هم می گویم. لطفا به من ایمیل بزن تا آدرست را داشته باشم و در تماس باشیم. دوست دارم شعرهایت را بخوانم. اگر خدمتی از من بر می آید خبرم کن.