۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

اين روزها....

انتخابات نزديك تر مي شود. من پريشان تر مي شوم، مشغول تر، نفس سوخته تر. اما بيشتر مي آموزم، مي بينم، مي كنم و اين خوب است. همچنان كه فشار كار بيشتر مي شود، لحظات پياده روي تنهاي شبانه در محيط محدود حويلي گرانبهاتر ميشوند و پناهگاهي كه با ديدار گاه بگاه دوستان، زمزمه شعرها، كشف هايكوها و جسته و گريخته داستان خواندن براي خود ساخته ام، عزيزتر و مهم تر.
....
خواهرم رادا حوادث ايران را در انترنيت دنبال مي كند و براي من و سايريني كه بي خبر مانده ايم، هر شب گزارش ميدهد، قصه مي كند، درد دل مي كند. از دردها و تلخكامي هاي اين هفته هاي اخير براي خانواده هاي ايراني شكايت مي كند، غيابي با سركوبگران پرخاش مي كند،‌آه مي كشد و اشك در چشمانش مي دود. دردهاي مردم ايران در اين چند هفته اخير و بي قراري او، عقده اي روي دلم گذاشته است. عقده اي كه شايد در اين چند روز آينده با گريه هاي طولاني "بي دليل" و جنون آميزم، انفجار كند.
.....
ميخواهم از آنچه در پس كوچه ها، در ميان خانه هاي نيمه ويرانه، بر سر سفره هاي اشك و خون، مي گذرد بيشتر بدانم. ميخواهم بدانم كه كودك آب فروش، پيرمرد جوالي، زن جوان و بيوه ء گدا و همچنان دكانداران، تاكسي رانان و آنانيكه در روستاهاي دوردست عمر خود را در مجاورت خاك و آب و قناعت گذشتانده اند در مورد اين غوغاها چي مي انديشند. در مورد آنچه كه آمده است و مي گذرد و.... اين همه چه جايي در زنده گي آنان دارد؟
.......
در بعضي محيط ها، ياد مي گيري كه انسان ها را از روي توانايي هايشان قضاوت كني، نمره بدهي، دسته بندي كني، "خوب"، "متوسط" و يا "ضعيف" بداني، اندازه گيري كني. براي اين نوع قضاوت ها، عقل را داور مي سازي. از اين قضاوت ها، كمتر كسي سالم بدر مي آيد و زود از نظر مي افتد.
در اين مواقع، خوب است به خود يادآوري كني كه توانايي هاي انسان ها به خاطر ضعف هايشان است كه قابل شناسايي است و اهميت دارد و مهم تر از آن اين كه در اين جهان نابرابر، توانايي، نميتواند معيار منصفانه اي باشد. خوب است به يادت بياوري كه ضعف هاي انسان، بخش مهمي از آنچه او را ميسازد، است. مهم است با ضعف هايت مهربان باشي و به خاطرداشته باشي كه خطاپوشي دشوارتر از قضاوت است.
.....
وحشت مي كني از اين كه چقدر زود انسان ها به موقعيت هاي راحت غير اخلاقي تن مي دهند. از اينكه چقدر به آساني به صلاحيت و قدرت و... خو مي كنند. ميبيني كه چقدر آسان است در حباب كوچك افراد هم نظر با خود ماندن و از رودررويي با هر دغدغه اخلاقي گريختن. ميبيني كه انسان زود ميتواند به صلاحيت، قدرت، هميشه "درست" عمل كردن، تصميم گيري و حتي مسئوليت عادت كند. ميترسي.
ميبيني كه چقدر زود ميتوان همه خلاء هاي خود را،‌دغدغه هاي خود را، ضعف هاي خود را پشت يك زنده گي پر زرق و برق پنهان كرد. گاهي هم محبوبيت، زنگ هاي پي در پي تيليفون، غوغاي زنده گي روزمره بهانه هاي خوبي براي گريز از رودرويي با خود هستند.
به همين دليل، هر انسان به عده محدودي از دوستاني نياز دارد كه بي هراس به چشمانش چشم بدوزند و خودش را به يادش بياورند.
به همين دليل، مهم است به خاطر داشته باشي كه "نفس در دم، نظر بر قدم"... كه "پر خودنماي كارگه چند و چون مباش"
و مهم تر از همه: "هر چند عقل كل شده اي بي جنون مباش".. كه بي جنوني، سخت باب شده است در اين دنياي "حرفه اي بودن" و "عقلاني انديشيدن" و "دورنما داشتن"...

و جهان و وجود تو، بي جنون مباد...
......
پ. ن: شما عنوان اين نوشته را چي مي گذاشتيد؟

۹ نظر:

mashriqi گفت...

سلام ودرود
بی انترنتی بی اطلاعاتی است. ومن هم با این مرض دچار.
نوشته ات عالی بود یعنی که عالی ترین بود. غم در این وطن خانه کرده است. و بدبختانه با وضعیت موجود من بعد از انتخابات هم چندان با خوشبینی نمی توانم با قضایا نگاه کنم.

کاکه تیغون گفت...

سلام
ما که برای این نوشته هیچ عنوانی نمی گذاشتیم اگر از ما می بود اگر چه علما گفته اند که گاهی عنوان مهمتر از خود نوشته است.
روزهای تان خوش و پرخاطره باد.

مریم شهرتاش گفت...

شهرزاد عزیز،
بهترین عنوان را خودت گذاشته ای.

صحرا کریمی گفت...

سلام جانم
خوشحالم که با تامل نوشته ای... گاهی از یافتن پاسخ... سوال کردن مهمتر است... انسان وقتی شروع به سوال کردن می کند ، در واقع طی طریق کنکاش و جستجو می کند و امیدوارم که در این راه موفق باشی...

ولي ياوري گفت...

من اين را دغدغه نام ميگزارم.

من تا انتخابات كهنه نشده در اين صفحه مينويسم، اگه سر زدي.

www.wali21.blogspot.com

رین آرون گفت...

سلام و سلامتی شهرزاد عزیز !
و این روز ها چطور؟ (بچیش)
جی کریشنا
هه هه هه

رضا فرزام گفت...

سلام

فكركنم نام خوبي است. من كه عنوان بهتر ازاين يادم نيامد.

موفق باشيد

Shaharzad گفت...

سلام به همه
تشكر از حمايت تان در اين روزهاي نه چندان آسان..
آرون عزيز، زود كابل بيا كه باز در مورد كريشنا گپ بزنيم بچيش.

آرین آرون گفت...

نی شهرزاد بچیش نوبت خودت است که هرات بیایی.باز زیاد می گپیم.
تا دیدار