در آرامشم. بدانسان كه در اين چند تابستان كمتر بوده ام..
در اطرافم اما همه چيز در غوغاست، در اطرافم صدا، در اطرافم جنجال، نگراني، اميدهاي شكسته..
در ميان اينهمه غوغا، اين آرامش چگونه؟ اين آرامش چرا؟ نميدانم.
به جستجوي چيزي نيستم. در آرزوي چيزي نيستم. با چيزي درگير نيستم.
كار بسيار است. گاهي بيش از حد است. با وجود اين آرامم.
سكوت شب هنگام را دوست دارم و آرامش صبحگاهان را قبل از آنكه بر هم بخورد.
شب در خلوت قدم مي زنم. روز با ديگران حرف مي زنم، ميشنوم. اما دلم لبخند مي زند چنان كه گوياي رازي دارد چنان پوشيده كه حتي خودش نميداند.
ميخواهم در ميانه جنگلي تنها باشم، آرام و به خود وانهاده. كه قدم بزنم، ببينم، بو كنم، فرو ببرم تازه گي جنگل را، در آغوش بگيرم آرامش اش را. ميخواهم در گوشه اي خلوت، تنها سرم را روي زمين بگذارم و به صداي قلب زمين گوش دهم. بي هدف بروم، آهسته، تنها.
اين آرامش را دوست دارم. اين احساس "خلوت در انجمن" را. اين توان گريز را.
اما ميدانم كه درون ديوانه ام خواهد آشوبيد دوباره.
در اطرافم اما همه چيز در غوغاست، در اطرافم صدا، در اطرافم جنجال، نگراني، اميدهاي شكسته..
در ميان اينهمه غوغا، اين آرامش چگونه؟ اين آرامش چرا؟ نميدانم.
به جستجوي چيزي نيستم. در آرزوي چيزي نيستم. با چيزي درگير نيستم.
كار بسيار است. گاهي بيش از حد است. با وجود اين آرامم.
سكوت شب هنگام را دوست دارم و آرامش صبحگاهان را قبل از آنكه بر هم بخورد.
شب در خلوت قدم مي زنم. روز با ديگران حرف مي زنم، ميشنوم. اما دلم لبخند مي زند چنان كه گوياي رازي دارد چنان پوشيده كه حتي خودش نميداند.
ميخواهم در ميانه جنگلي تنها باشم، آرام و به خود وانهاده. كه قدم بزنم، ببينم، بو كنم، فرو ببرم تازه گي جنگل را، در آغوش بگيرم آرامش اش را. ميخواهم در گوشه اي خلوت، تنها سرم را روي زمين بگذارم و به صداي قلب زمين گوش دهم. بي هدف بروم، آهسته، تنها.
اين آرامش را دوست دارم. اين احساس "خلوت در انجمن" را. اين توان گريز را.
اما ميدانم كه درون ديوانه ام خواهد آشوبيد دوباره.
۵ نظر:
درود،
چه خوب است آرامش..
تنها بودن در صورتی معنا و مفهوم دارد که سکوتی در ما حاصل شود و به اندیشیدن برسیم... به خود فکر کنیم ... این یک پروسه طولانی در زندگی است... یک پروسه ای که نمی شود به راحتی به ان رسید...
زنده باشی جانم
سلام
گاهی باید چنین خواست. گاهی اطرفت پر از آدم است اما نمی توانی به آنها و زندگی آنها علاقمند باشی. حس میکنی تنهایی.
ولی یادمان باشد که این حس همیشه اینطور نیست کمی بعد تر تغییر میکنند و مطالبات آدم را نیز با خود تغییر میدهند.
پس شما میگویید آرامش در تنهایی است اما گاهی میشود این آرامش را در هیاهو نیز یافت و آسود.
سبز باشید
گاهي تنهايي و لذت بردن از آن هم نعمتي است
گاهي چون آشوب و ناآراميهاي زندگي از حد ميگذرد، ذهن و اعصاب ما كرخ ميشود و ما به هيج چيزي فكر كرده نميتوانيم. وقتي ما به هيج چيز فكر نميكنيم احساس آرامش ميكنيم.
ارسال یک نظر