۱۳۹۲ مرداد ۱۴, دوشنبه

جنون جلال (مهتری، بزرگی)

دوستم گری شبیه هیچ کسی که میشناسم نیست. آدم ویژه ای است. کمی قدیمی فکر می کند. همه مثال هایش یا از اسطوره های یونان است، یا کتاب های آسمانی.  گفتگو با او کمی شبیه  تنفس در هوای تازه است، شبیه سفر به سرزمین های جدید. با هم در زمان سفر می کنیم، از نخستین روزهای بشر بر روی زمین می گوید، یا از یک راهب قرن ششم، عالمی در قرن شانزده، در گوشه ای از سکاتلند،در بازاری در بغداد، یا شهرکی در روسیه. 
به گفتهء گری، یکی از چند عامل سرنگونی یک انسان/ انسان ها، تلاش برای عظمت است، عظمت به جای مهر، به جای قربانی، به جای تغییر. 
او می گوید این خاصیت را در سیاستمداران زیاد می بیند. اما همچنان در بعضی ازتاجران. برخی از موسیقی دانان. و دیگر کسانی که جویای نام اند. 
به گفته او این تمرکز بر عظمت، و نه مبارزه با باطل و یا تلاش برای تغییر و یا تمرکز بر تزکیه،  به جنگ ها و ویرانی های بسیار انجامیده است.  از منازعهء هابیل و قابیل، تا داستان گوسالهء سامری، تا تلاش ناپلیون و اسکندر و هیلتر برای جهانگشایی.  کسی که چشمان و دل خویش را، بر جلوهء طلایی و دور از دست عظمت دوخته است، آرام آرام حریص میشود، همه را به چشم رقبا می بیند، هر روز نارضایتی اش بیشتر میشود و در شتابزده گی اش برای رسیدن به منزل موعود بخش های از خود والاترش را پشت سر می گذارد. به گفتهء گری این جنون جلال، حتی بر روابط عاطفی ما تاثیر می گذارد. هرگز از خود نمی پرسیم: من چگونه میتوانم او را خوشحال کنم؟ من چه چیزی برای دادن به او دارم؟  بلکه به این می اندیشیم که بودن با این انسان خوشتیپ، یا جذاب، یا پولدار، یا باهوش و خوش ذوق، چگونه ما را در رده ای بالاتر از سایر هم قطاران ما قرار خواهد داد.
البته همه اینطور نیستند.  بعضی ها تصویر پیچیده تر و غنی تری از زنده گی دارند. خیلی ها، عظمت را در بخشنده گی می بینند. و حتی شاید بشر امروز، مدیون بعضی تلاش ها برای عظمت است. مثلا از نویسندگان نامدارو هنرمندان تاثیر گذاری که شیفتهء شهرت بوده اند، میراث های عظیمی به جا مانده است که دنیا ما را غنی تر، راز آلوده تر، بهم پیوسته تر ساخته است... 

اما چرا این روزها به یاد حرف های گری افتاده ام؟ حس می کنم در یک کشتی روانه ایم که مسیر کنونی اش فقط میتواند آن را به ویرانی بیشتر رهنمون شود، اما آنهایی از میان ما که در جایگاه سمتدهی این سفر قرار دارند  و یا میتوانند قرار داشته باشند، چنان مصروف تثبیت عظمت خود در چشم دیگر مسافران هستند، که هدف و منزل و مسیر، همه را از یاد برده اند. مسافران نیز چشم به رقابت های این چند نفر دوخته اند و هیچ کسی، فراتر از نوک بینی و پیش پای خود نمی اندیشد. همه با شتابزده گی در پی تثبیت توان مشتزنی خود هستند و ما محتاج کشتی رانیم.  این کشتی، نیاز به مسافرانی هوشیار و کشتی رانان دریا دیده دارد.  مسیر پیش رو، مسیر چند سال آیندهء این وطن، طوفانی است.

۲ نظر:

صحرا کریمی گفت...

دوست خوب داشتن نعمتی است بس گرانبها.

عاصف حسيني گفت...

عالي و كارامد بود. تشكر