۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

بهار

آخ.. بی قرارم بهار شود. پیراهن سبز تنم کنم و به دشت بزنم. بی هراس سرما. 

با تمام گلویم ترانه بخوانم. بی هیچ ترسی. 
بدوم بدوم بدوم تا راه برگشت را کاملا گم کنم. 


بهار شود و ترس هایم را یکی یکی سیل باران ببرد. کینه هایم را. 

و سبزه دلم قد بکشد، بی بیم برف و سرما.

آخ. بهار.

هیچ نظری موجود نیست: