۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

وطن نوشت 1

جنگ بس است!

بعد از هر انتحار، مادر یک هفته بی وقفه می گرید.

و دود، خون و فرار خواب هایم را به اسارت می گریند.

میخواهم دوباره ببالی وطنم!

و ما در کابل پایکوبی کنیم.

میخواهم

"پیش ا ز آن که من از جهان روم"

از تمام زخم هایت "سبزه سر زند"

میخواهم

کوچه های خرابات

را آباد کنیم

و نالیدن، فقط درخور بلبل باشد.

رهایش کن سرزمینم را، جنگ!

در بند تو دیوانه میشود

وحشی میشود

خون آشام میشود سرزمینم.

در بند تو،

بهترین فرزندانش را

به دست خود به خاک می سپارد.

۳ نظر:

ساربان گفت...

اما فکر نمی کنم مسئله جنگ باشد!
مسئله مائیم، ماییکه انسانیت را از یاد بردیم، اخلاق را، زمامداری را، تدبیر را.
براستی که "از ماست که بر ماست."

لبهایت ، به انضمام ماتیک گفت...

یادم نمی آید از کجا این وبلاگ را پیدا کردم ، دو ماه است که می خوانم ات.
احیانا بخش بزرگی از بنیادهای فکری من و تو ، روبه روی هم و "علیه" هم قرار می گیرد
من از "میهن پرستی" سخت گریزانم و بی تعارف نهیب اش می زنم.
اما ادبیاتت برای من "لذت" است ، افغان ها زبان که باز می کنند (حتی به محاوره) انگار می کنی "کلیله و دمنه" را از بر می خوانند.
شما مردمان می توانید ده سال ِ بی وقفه برای من متکلم وحده باشید و من خسته نشوم
مستقل از مواجهه ی موضع گیرانه ی من با مضامین ناسیونالیستی ، من از میان این سطور "لذت" می چینم، زنده باشی با قلم ات.

با مهر و ارادت
آرش

دانشجویان افغانستان( آینده از آن ما است) گفت...

سلام
مادر، تو کتاب نامکتوب مرارت هایی، تو دیوان محبت هایی، تو ناب ترین واژه شعر خلوصی؛ تو بلندترین داستانِ حماسیِ ایثاری. ای قصیده بلند عشق؛ ای عاشقانه ترین غزل؛ ای مثنوی رنج ها؛ تو بیت الغزل از خودگذشتگی هستی؛ تو قافیه احساس قلب منی؛ تو منظومه بلند فضیلت هایی تو بهترین بیت رباعی محبتی.
مادر، شعر وجود تو را، واژه واژه می نوشم و رعناترین غزال غزل هایم را به سویت روانه می کنم. دو بیتی های احساسم را همراه با شادمانه ترین ترانه فصل های زندگی ام، نثار دل بهاری ات می کنم. ای بهترین شعر زندگی
(20 جمادی الثانی میلاد حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) روز مادر در جهان اسلام)3ثور
پیشاپیش روز مادر بر شما مبارک