۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

مهم

مهم، حس حضور شکوهمند توست که به دل سرگشته ام آرامش می بخشد.

مهم، رحمت توست که این چنین همه چیز را در اطرافم پوشانیده است.

مهم، این حس عجیب و گرم و آرام در دلم ست که می گوید عزیزانم را و آینده ام را به تو بسپارم.

مهم، این حس در هم تنیده گی و به هم وابستگی آرامش بخش است که به من می گوید ابر و باد و انسان و پرنده، همه نیازمند همدیگر اند.

مهم، مهریست که تداوم زنده گی و امید را ممکن می کند. مهری که برای من، مهمترین منبعش تو هستی.

شام میخواستم به کلیسایی، مسجدی، زیارتی بروم برای پرستش. برای قدردانی از تو.

مهم، دانستن این بود که زیارتگاه میتواند در گوشه قلبی بگنجد.

مهم این آزاده گی ناگهانی از قهر و نیاز و اندوه است که با یاد تو میسر می شود.
مهم، دانستن این است که گاهی فروتنی، کلید آزاده گی است.. فروتنی پذیرفتن بعضی ضعف ها، کاستی ها، نشدنی ها. فروتنی فراتر از خود رفتن. برای مدتی خود را فراموش کردن.

مهم دانستن این است که بعد از همه سرگردانی ها میتوان به بارگاه تو پناه آورد و آرام یافت.

مهم، توان دعا کردن است بعد از این همه شک و ناباوری و تلخی.

مهم تویی که انسان آیینه کوچکیست در برابر شکوهمندیت، زیبایی ات، بخشنده گی ات.

با من بمان.

۱۵ نظر:

امیر گفت...

تواضع و فروتنی که یک امراختیاری است، درمواجهه با هستیی برابرویاپایینتر ازخودت صورت میگیرد.
امادرمسجدوکلیسا و نیز زیارتگاه، تو باهستی تواناتر از خودت مواجهی، پس درانجا فقط خضوع خواهی داشت که از سر ناچاری وعجز است.
وقتی رفتی این را به خاطر داشته باش.

Shaharzad گفت...

تشکر امیر. به نکته خیلی خوبی اشاره کردید که به آن فکر نکرده بودم..

ناشناس گفت...

سلام شهرزاد.
نوشته های اخیرت واقعا پر معنی و عمیق هستند. جرات بیان کردن احساس واقعی و فقدان خود سانسوری دو ویژه گی عمده ای است که در نوشته های شما می بینم. من خیلی وقت است که نوشته های شما را می خوانم و هربار که این جا سر می زنم، رویکردی جدیدی، یا حداقل سبک جدیدی در نوشته شما می بینم. از عمق دل آرزوی بهروزی و شادکامی برای تان می کنم. اگر صادقانه بگویم، تصور کردن چنین نوشته های از یک دختر افغان برایم کمی سخت است. اما مطمئنم که هنوز اول کار است و می توانی خیلی پیشرفت کنی. آرزو دارم و مثل شما دعا می کنم، که روزگاری فرا رسد تا بجای چند تا معامله گر حقوق زن افرادی مثل شما را در عرصه سیاست و فرهنگ افغانستان ببینم.
شادکام باشی و به آرزوهایت برسی
.............
یک گپ کوچک ماند، با امیر موافق نیستم زیرا سر تسلیم در برابر خداوند فرود آوردن، پرستیدن او و دعا کردن بدرگاهش از سر عجز و ناچاری نیست.
رابطه انسان با خدا نباید بر ترس یا پاداش و جزا (بهشت و جهنم) ابتنا یافته باشد. آن طوریکه اکثر روحانیون به تصویر می کشد. و همچنان این رابطه نباید مبتنی بر عشق درون خالی و مملو از اوهام باشد. مثل صوفی ها و اهل ریاضت
این رابطه باید از سر دوشت داشتن باشد. منظورم از دوست داشتن همان مفهوم شریعتی از دوست داشتن است. زیرا در این صورت است که ما می فهمیم که خداوند چه عظمت و شکوهی دارد و چه فرصت های را برای انسان مهیا ساخته است. در این رویکرد در رابطه انسان با خدا محلی برای ارعاب و ترس وجود ندارد، زیرا صفت بخشایندگی برجسته تر از صفت حسابگری ذره به ذره می باشد و ازتکاب خطا مایه هیچ سرزنشی نخواهد شد.

شيما گفت...

هعي ي ي .... نجات از سرگرداني...

ساربان گفت...

این مهم ها از دوست دارم های من هستند.

jawad گفت...

نجیبه شریف هم پناهنده شد!

حشمت رادفر گفت...

سلام شهرزاد جان

خواندم، زیبا تر از گذشته می نویسی و ترکیبی از آزاده گی غربی و شوریده گی شرقی به ساده گی در نوشته های تو قابل دید است...
راستی کجا استی، راستی نمیدانم کجا استی و بسیار وقت هم می شود که نه شما و نه هم استاد گرانقدر را ندیده ام البته یک دیلیلک کوچک وجود داره که در این دوسه ماه نتوانسته ام با شما و استاد تماس بگیرم انشالله به زودی مشکلی که در این رابطه وجود دارد را برطرف خواهم کرد و خدمت حضرت استاد خواهم آمد ...

civi گفت...

خيلي دلنشين بود احساست

Noorjahan Akbar گفت...

"مهم این آزاده گی ناگهانی از قهر و نیاز و اندوه است که با یاد تو میسر می شود."
شهرزاد، شادمان شدم بعد از خواندن این نوشته ات.
دوستت دارم.

صحرا کریمی گفت...

سلام شهرزاد جان
امیدوارم خوب باشی.
میتوانم یک خواهش کنم که بجای ادرس وبلاگ قدیمی ام این ادرس جدید را بگذاری... وبلاگم ادرسش خیلی وقت است عوض شده است.

تشکر
www.toranjterme.blogfa.com

Shaharzad گفت...

سلام صحراجان
امیدوارم خوب باشید. چشم. آدرس را تغییر میدهم. ببخشید متوجه نشده بودم.

sahra گفت...

Dear Sharzad,
please ,change it very soon. thanks
sahra

ناشناس گفت...

خدایا با ما بمان.
عالی .حرف دل.همین.خدا نگهدارت باشد.
فاطمه

ناشناس گفت...

thank you very much Sharzad jan.
sahra

rafiqpoor گفت...

عجیب نیست؟