پیش نوشت 1: می گویند نخستین پرسش در گور این است: تو بنده کیستی؟
پیش نوشت 2: به عزم زیارت، در مزار شریف به سخی جان رفته بودم. پا برهنه و دعا خوان به دروازه ورودی ساختمان رسیدم. یک پولیس مرد با بی ادبی و توهین مرا از در راند و اجازه ورود نداد ( با وجود اینکه چپن و چادر و .. بر تن و سر داشتم). فکر می کنم انگیزه برخوردش این بود که من با چشمانی دوخته بر زمین راه نمی رفتم و با تضرع از او اجازه ورود به درگاه علی را نگرفتم. دلم از رفتارش بسیار شکست.
خدایا، دروازه های مساجدت را و مدرسه هایت را و حتی زیارت های مقربینت را بر ما بسته اند. در عبادتگاهت ما را راه نمیدهند و در آنجا که از تو سخن گفته میشود ما را خوار می دارند.
خداوندا، "مومنان" به تو، به نام تو، مکتبم را می سوزاند، قلمم را می شکنند، صدایم را ممنوع می سازند، تنم را سنگسار می کنند و روحم رامیخواهند به زنجیر ذلت و ترس زندانی کنند.
خداوندا، در زمینی که تو برای ما آفریده ای، مرا مجال آزاده راه رفتن نمی دهند، ظرفیتی را که در وجود من هدیه توست، خوار می شمارند، زیبایی ام را که آفریده توست، مشموم و نجس می شمارند.
خدایا، مردانت، مجال نفس کشیدن از من گرفته اند. میخواهند مرا در چهار دیواری شهوت خود اسیر و از تو و مهر و آزاده گی هر چه دورتر کنند. میخواهند چشم عقلم را کور و گوش دلم را کر کنند.
خدایا، مرا هر روز بیشتر به بند می کشند. مرا سنگسار می کنند. ختنه می کنند. می فروشند. می بندند. می زنند. می آزارند. خوار می دارند. حقیر می کنند. و هر بار، آیین تو را بهانه می سازند.
خداوندا، خود مرا آزاده، زیبا، آفرینشگر، متفکر، عارف و مسئول آفریده ای. پس چرا می گذاری مرا در بند کنند، زیبایی ام را معامله کنند، اندامم را مسخ، آفرینشگریم را پاس ندارند و عقلم را در بند کشند؟ وقتی خود شور ایمان و توان جستجوی خود را در وجودم گذاشته ای چرا می گذاری دیگران وقت و حدود و محل عبادت مرا برایم تعریف کنند؟ چرا درب های خانه ها و عبادتگاه های تو بر من بسته است؟ وقتی مسئولیت انسان بودن را بر دوش من هم گذاشته ای، چرا "مومنان" به تو با من به مثابه موجودی غیر مسئول، وابسته و بی خرد برخورد می کنند؟
خدایا، خداوند من هم باش. خداوند زن هم باش. بگذار زنان سرزمینم در آزاده گی ببالند و ظرفیتی را که تو در وجودشان گذاشته ای شکوفا کنند. کمک کن ما هم سهمی در تعریف آیین تو داشته باشیم. بگذار ما معبد هایت را و مدرسه هایت را با هوش و خرد و اخلاص خود مزین کنیم.
خدای ما هم باش.
۱۶ نظر:
سلام شهرزاد خواهرم
شما که سخی جان رفته اید قبول باشد
و حسابی افغانستان را گشته اید
و هم وارد سیاست شده اید
و هم ذوق عرفانی شما زیاد شده است
و مطالب را جالب تر از گذشته می نویسید
و با یک مسافرت توسعه چند جانبه پیدا کرده اید
بهتر است دائم در سفر باشید
از افغانستان برگشته اید
منتظر حضور شما هستم
كسي مانند من تنها نماند
به راه زندگاني وانماند
خدا را در قفاي كاروان ها
غريبي در بيابان جا نمان
دورود /
جالب بود و موثر اما درک آن جز به تجربتی که هیچش آرزو نیست میسر نیست !
پاینده باشید .
وقت خوش ./././././././././.
سلام شهرزاد عزیز امیدوارم خوش وسرحال باشی..
عزیز توکه به عزم زیارت رفتی سخی جان اگر توراهم اجازه ندادن پس حتمن دعاتو قبول درگاه حق میشود...
به امید دیدار
درود شهرزاد گرامی! مگرنه گفته اند که مزار شاه مردان است؟ پس ملکه متفکر در آنجا چه می کند؟
سلام شهرزاد عزیز امیدوارم خوش وسرحال باشی..
عزیز توکه به عزم زیارت رفتی سخی جان اگر توراهم اجازه ندادن پس حتمن دعاتو قبول درگاه حق میشود...
به امید دیدار
آمین...
دعای زیبایی بود . پر از واقعیت های تلخ...
اینجا هم دست کمی از افغانستان ندارد! اینجا هم در زیارتگاهها به زور چادر سر زن ها میکنند! هرچند حجابشان کامل و درست باشد!
او خدای ما هم هست گرچه مردان انحصارطلب او را به نفع خودشان ضبط کرده باشند! گرچه برخی بدون هیچ انصافی او را "مرد" خطاب میکنند!
اصلا شاید خدا زن باشد... خدا را چه دیدی؟
شهرزاد جان!
واقعا زیبا گفته ای. عالی است.
شاد باشید.
حسین معین
سلام شهرزاد جان
برای اولین بار است که وبلاگت را خوندم. خیلی ناراحت شدم. من فک رمی کردم که اوضاع د رافغانستان بهتر شده باشد. من اطلاع چندانی از کشورت ندارم تنها یک چیزهایی در رمان بادبادک باز خوانده بودم.
با آرزوی عدالت برای همه ی انسان ها چه مرد چه زن. فرقی نمی کنه . هر دو مخلوق یک خدا هستن
سلام عزيزم
شهرزاد غمگين نشو عزيزم وحتي اگر دلت شكست اجازه مده زنانه گيت را بشكنند.من هم كنار توام.ما مبارزه ميكنيم.صبور واستوار
نمیدانم چرا ما باید حجاب را حفظ کنیم که انها دینشان حفظ شود
پایان شب سیه سپید است
ما پیروزیم
سلام شهرزاد خانم
من در ایران هستم و مثل بسیاری دیگر در کشور شما و سرزمین اعراب دردهای مشترک داریم. شاید درد مشترک انسانها را بیشتر از علایق مشترک بهم نزدیک میکنه یا این فرهنگ انوهگین ما شرقی هاست که همیشه باید به درد برسیم تا حرف را جدی بگیریم
اینجا هم چنان سخت تر میشه و من دیگر به دعا امیدی ندارم برای تغییر
سلام
ظاهر وبلاگت خوب نیست. آدم را جذب نمی کند تازه آدم را پس می زند
آدم گم می شود توی نمای اول و توی مطالب آن
شاید دوست داشته باشی یک قالب چدید را هم امتحان کنی
پیروز باشی
خدایا، خداوند من هم باش. خداوند زن هم باش
عالی بود شهرزاد جان. زیارت قبول.
شهرزاد عالی بود.خداوند زن در افغانستان هست؟
:*
سلام.
دوباره به بلاگت سر زدم. زیاد به تو فکر می کنم. مواظب خودت باش.
با محبت
نورجهان
ارسال یک نظر