پیش آمده که زحمت کشیدی و موفق نشدی. زنده گی است. پیش می آید.
پیش آمده که اخلاقی عمل کردی ولی در دوستی زخم خوردی.
پیش آمده که در انجام کاری عجله کردی، زیاد وقت نگذاشتی، ولی نتیجه خوب بوده است.
سخت ترین دلهره را وقتی داری که حاصل کارت را، بخصوص وقتی که یک نوشته است، روبروی دیگری میگذاری. برای ارزیابی. برای قضاوت.
بعد، انتظار و دلهره.
دلهره ای کشنده.
و می اندیشی: آخ. بد شد. نوشته آماده نبود.
وقتش نیست.
پیام نا روشن نیست.
شاید ساختار نوشته زیاد محکم نیست؟
آیا از آمار به صورت درست استفاده کردم؟
از صحت فلان مسئله که ذکر کردم کاملا مطمئنم؟
کار بیشتر، بهترش می کرد. عجله کردم.
مخاطب نا روشن است..
و بعد از بارها و بارها و بارها نوشتن، رد شدن و قبول شدن و باز نوشتن است که این پروسه کمی کمتر کشنده می شود.
کمی دلهره کمتر می شود.. یا خیر؟
یا هیچ وقت کمتر نمیشود؟
نمیدانم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر