۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

کابل

کابلم. آرامم. عادت می کنم.
چند روز بعد باید دوباره برگردم. این یکی از کوتاهترین رخصتی های زنده گی ام بود.
در این مدت کوتاه هم باید کار بروم، دو فصل تزم را بنویسم..
میخواهم دوستانم را ببینم. با خانواده وقت بگذرانم.
بنا بر این، شاید برای مدتی ننویسم.

با مهر

۱۰ نظر:

حسرت گفت...

درود شهرزاد گرامی

ازیک چیز خوشحال وازدو چیز ناخشنود ام. خوشحالم که بخیر برگشتی اما وقفه ی درنوشته هایت؛ حتی کوتاه مدت، مایه خوشحالی نیست. راستی ازین که آن هوای سرد نیالوده را رها، به این هوای سرد آلوده برگشتی هم همین طور.

به هرحال
ایام بکام

Arash گفت...

حس امن وطن ..
از اين موقعيت استثنايي لذت ببر

صحرا کریمی گفت...

شهرزاد عزیز
من متاسفانه هنوز به کابل نرسیده ام ، تهران هستم و بعد دبی میروم و نمی دانم وقتی به کابل می ایم ایا شما انجا خواهی بود یا نه؟
در هر صورت موفق و کامیاب باشی هرکجا که هستی.

فرزانه حقیقی گفت...

همسايه هستيم... من ايرانم ، خانه خوش باشي. من معمولا نوشته هات رو از طريق گوگل ريدر دنبال مي كنم و لذت مي برم

ناشناس گفت...

خوش به حالت.ماکه اینجادربه درشدیم-نادر

نقش خیال گفت...

:)

طوبی گفت...

سلام شهرزاد ناز!
خوشحالم که انجایی، مرا هم دعا کن چون میخواهم یکبار هم که شده خواهرانم را و برادرزاده های نازم را در اغوش بکشم و برای دقایقی هم که شده از لندن بدور باشم.
خانواده عزیز را سلام برسانید خدا نگهدار....

مریم گفت...

خوش باشی شهرزاد نازنین
هر جاکه هستی

Shaharzad گفت...

سلام دوستان گرامی.
تشکر از همه تان.. به خاطر خبر گیری و به خاطر آرزو های خوبتان.
امیدوارم سال نو خوبی داشته باشید. برای وبلاگ نویسان، وبلاگ های تان را میخوانم، لذت می برم و می آموزم.

وحید نوری گفت...

سلام شهرزاد خوش بگذرد بجای ما


ما ، سرخوشان روی زمینیم
گنج آوران خاک نشینیم
هر چند سایه ایم ، بلندیم
خورشید زرد بازپسینیم
گویی به آب و آینه مانیم
سر تا به
پای ، جام و جبینیم
آنجا اگر صفایی ، آنیم
اینجا اگر وفایی ، اینیم
شور شکوفه های شبابیم
شرم بنفشه های حزینیم
دست گناه صبر ، لعل امیدیم